ترمز
نویسه گردانی:
TRMZ
ترمز.[ ت َ رَ م ْ م ُ ] (ع مص ) اضطراب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || جنبیدن . (تاج المصادر بیهقی ). یقال ترمزالقوم فی مجالسهم ؛ جنبیدند جهت برخاستن یا برای خصومت . || آماده گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || سخت تیز دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۰ ثانیه
ترمز. [ ت ُ م ُ ] (روسی ، اِ) ۞ آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند گویا لفظ مذکور ماخوذ از زبان روسی است . (فر...
ترمز دستی : ترمز دستی که به ترمز پارک هم معروف است برای ساکن کردن خودروی پارک
شده ی خاموش یا روشن به کار می رودترمز دستی توانایی دارد خ...
ترمذ. [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) ترمذ. شهری است به خراسان . (منتهی الارب ). نام شهری که سادات آنجا بالاتفاق صحیح النسبند. (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب حد...
ترمض . [ ت َ رَم ْ م ُ ] (ع مص ) شوریدن دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آهو گرفتن در گرما. (تا...
طرمز. [ طُ م ُ ] (روسی ، اِ) رجوع به ترمز شود.