اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترمض

نویسه گردانی: TRMḌ
ترمض . [ ت َ رَم ْ م ُ ] (ع مص ) شوریدن دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آهو گرفتن در گرما. (تاج المصادر بیهقی ). صید کردن آهو بوقت گرمگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکار آهو کردن در وقت تابش آفتاب . (آنندراج ). شکار کردن صیاد آهو را در شدت گرما. (از اقرب الموارد) (از المنجد): گویند خرج یترمض الظباء یعنی آهوان را در گرما راند تا آنکه سم آنها برافتاد وپراکنده شد سپس آنها را گرفت . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ترمذ. [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) ترمذ. شهری است به خراسان . (منتهی الارب ). نام شهری که سادات آنجا بالاتفاق صحیح النسبند. (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب حد...
ترمز.[ ت َ رَ م ْ م ُ ] (ع مص ) اضطراب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || جنبیدن . (تاج المصادر...
ترمز. [ ت ُ م ُ ] (روسی ، اِ) ۞ آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند گویا لفظ مذکور ماخوذ از زبان روسی است . (فر...
طرمز. [ طُ م ُ ] (روسی ، اِ) رجوع به ترمز شود.
ترمز دستی : ترمز دستی که به ترمز پارک هم معروف است برای ساکن کردن خودروی پارک شده ی خاموش یا روشن به کار می رودترمز دستی توانایی دارد خ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.