تروق
نویسه گردانی:
TRWQ
تروق . [ ت َ ] (اِخ ) پشته ای است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). در کتب جغرافی عرب نام تروق یافت نشد. احتمال قوی می رود، دشت تروق همان موضع است که اکنون قریه ٔ طُرُق واقع است و آن قریه ای است معتبر، صاحب پانصد خانوار بر دو فرسنگی مشهدرضا علیه السلام و یکی از منازل راه تهران به مشهد است این نام را بصورت تروغ هم نوشته اند. عباس اقبال درباره ٔ اسم مذکور چنین توضیح داده اند. همان منزلی که امروزه مردم به املای طرق میگویند و می نویسند واقع درهفت کیلومتری جنوب شهر مشهد بر کنار جاده ٔ مشهد به نیشابور و راه عمومی مشهد بتهران ، جزء بلوک تبادگان و از قرای حومه ٔ مشهد. (تعلیقات چهار مقاله ٔ نظامی چ معین ص 194): ...پادشاه اسلام سنجربن ملکشاه ... بحد طوس به دشت تروق بهار داد. و دو ماه آنجا مقام کرد. (چهار مقاله ٔ نظامی عروضی ص 65). و رجوع به طرق شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تروغ . [ ت َ رَوْ وُ] (ع مص ) غلطیدن ستور در خاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمرغ . (اقرب الموارد) (المنجد).
تروغ . [ ت َ ] (اِخ ) رجوع به تروق شود.
طروق . [ طَ ] (ع ص ، اِ) راهرو. سالک : هر طروقی این فروقی کی شناخت چون دقوقی کاو در این دولت بتاخت .مولوی .
طروق . [ طُ ] (ع مص ) برجستن گشن بر ماده . (منتهی الارب ). گشنی کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || به شب آمدن کسی را. (منتهی الارب ). به...