گفتگو درباره واژه گزارش تخلف طروق نویسه گردانی: ṬRWQ طروق . [ طَ ] (ع ص ، اِ) راهرو. سالک : هر طروقی این فروقی کی شناخت چون دقوقی کاو در این دولت بتاخت .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی طروق طروق . [ طُ ] (ع مص ) برجستن گشن بر ماده . (منتهی الارب ). گشنی کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || به شب آمدن کسی را. (منتهی الارب ). به... تروق تروق . [ ت َ ] (اِخ ) پشته ای است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). در کتب جغرافی عرب نام تروق یافت نشد. احتمال قوی می رود، دشت تروق همان... تروغ تروغ . [ ت َ رَوْ وُ] (ع مص ) غلطیدن ستور در خاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمرغ . (اقرب الموارد) (المنجد). تروغ تروغ . [ ت َ ] (اِخ ) رجوع به تروق شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود