تعدیة
نویسه گردانی:
TʽDY
تعدیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بازگردانیدن از کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشغول ساختن کسی را بکاری . || بازگرداندن کسی را از کاری . || واگذاشتن کسی کاری را. (از اقرب الموارد). || فاگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درگذرانیدن . (دهار). گذرانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روا داشتن و نافذ گردانیدن و یقال : عد عنه ؛ ای اصرف بصرک عنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روا داشتن و نافذ ساختن چیزی . (از اقرب الموارد). || فعل را متعدی کردن به مفعول . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فعل لازم را متعدی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اصطلاح اصول ) نقل حکم از اصل به فرع . (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تأدیة. [ ت َءْ ی َ ] (ع مص ) گزاردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گزاردن وام و فریضه و آنچه بدان ماند...
طادیة. [ ی َ ] (ع ص )مقلوب واطدَة، ثابت ِ دیرینه . یقال ، عادَة طادِیة؛ ای ثابته قدیمة. ج ، طیادِی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
پرداختی، پرداختنی:برگه پرداخت
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تادیه به شخصی گفته می شود که گرفتار شخص دیگری شده باشد و مجبور به ادای حقوق آن شخص باشد.
زنی که گرفتار یک مرد شده باشد.
اجیر
کسی که خود را مدیون شخ...
قابل تأدیه . [ ب ِ ل ِ ت َءْ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) پرداختنی . تأدیه پذیر. وامی که بتوان آن را پرداخت .
تأدیه کردن . [ ت َءْ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرداختن . ادا کردن . رجوع به تأدیه شود.