تعسیر
نویسه گردانی:
TʽSYR
تعسیر. [ ت َ ] (ع مص ) دشخوار گردانیدن . (زوزنی ). دشوار کردن . (دهار)(از اقرب الموارد). دشوار کردن . نقیض تیسیر و منه : اللهم یسر و لاتعسر. || خلاف کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خلاف کردن بر کسی . || تضییق . (اقرب الموارد). || دنب برداشتن شتر در وقت دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || از سوی چپ آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تأثیر کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار کردن . کارگر افتادن . کارگر شدن . کاری شدن : زهر در وی تأثیر کرد؛ زهر در او کاری شد. پند دراو تأثی...
تأثیر داشتن . [ ت َءْ ت َ ] (مص مرکب ) مؤثر واقع شدن . نتیجه داشتن : کوشش من تأثیر نداشت ؛ تلاش من نتیجه نداشت . رجوع به تأثیر شود.