اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تعیید

نویسه گردانی: TʽYYD
تعیید. [ ت َع ْ] (ع مص ) (از «ع ود») حاضر آمدن و عید کردن . (تاج المصادر بیهقی ). عید کردن . (زوزنی ). فراهم آمدن به روزعید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شهادت دادن قوم عید را. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تأیید. [ ت َءْ ] (ع مص ) نیرومند کردن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (ازاقرب الموارد) (از قطر المحیط). نیرو و قوت دادن . (منتهی الار...
تأیید. [ ت َءْ ] (اِخ ) خواجه عبداﷲ. سامی بیک آرد: از شعرا و علمای متأخر هند است که از اکثر علوم و فنون آگاه بود و در نزد حکمران بنگاله ، ن...
تأیید شدن . [ ت َءْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پشتیبانی شدن . نیرومندی یافتن . رجوع به تأیید شود.
تأیید کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تأیید. پشتیبانی کردن . نیرومند کردن . چیزی یا کسی را مؤید کردن . چیزی یا کسی را مورد تأیید قرار داد...
اهل تأیید. [ اَ ل ِ ت َءْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اهل تأویل . اهل باطن . رجوع به جامعالحکمتین و فهرست آن شود.
صاحب تأیید. [ ح ِ ت َءْ ] (ص مرکب ) ورجمند. دارای فره ٔ ایزدی . مؤید : پادشاه صاحب تأیید شنید که شیخ شاه ، کرت دیگر در شروان رایت طغیان بر...
زاده ٔ تأیید. [ دَ / دِ ی ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) آن که بدست حق بوجود آید. کسی که منظورنظر خدا است . خدا او را بزرگ کرده است : این ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.