اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تفنگ

نویسه گردانی: TFNG
تفنگ . [ ت ُ ف َ ] (اِ) بمعنی بندوق . در کلام متأخرین است و در کلام متقدمین تفک واقع است . (فرهنگ رشیدی ). بندوق و مرکب است از تُف مبدل تپ به بای فارسی که مخفف توپ است ... و تفق معرب آنست و به لفظ انداختن و افکندن و سر دادن و خوردن مستعمل است نه بلفظ گذاشتن . (از آنندراج ). سلاح آتشی دراز و حمل پذیر. (ناظم الاطباء) : و عرصه را وسعت نبود که کثرت را از قلت فرق باشد. سواران لشکر بخارا بر زبر یکدیگر میراندند و از بالای سر ایشان تیر و تفنگ و نیزه و سنگ روان . فی الجمله اکثر آن لشکر هلاک گشتند. (از اندرزنامه ٔ منسوب به خواجه نظام الملک ). به زخم ناوک دلدوز و تفنگ جانسوز به دفع و منعمخالفان پرداخت . (حبیب السیر جزء 4 از ج 3 ص 380).
در معرکه این تفنگ فریادرس است
خصم افکن و گرم خوی و آتش نفس است .

ابوطالب کلیم (از آنندراج ).


دارد آن عزت تفنگ ثانی صاحبقران
کز شرف خاقان اگر باشد بدوشش میبرد.

(ایضاً).


- تفنگ بادی ؛ نوعی تفنگ خرد و مخصوص کودکان که با اهرمی هوای داخل لوله فشرده شود و با نیروی آن ساچمه را پرتاب کند.
- تفنگ ته پر ؛ مقابل تفنگ سرپر. تفنگهایی که با فشنگ بکار برند و بیشتر به تفنگهای شکاری اطلاق شود.
- تفنگ جنگی ؛ تفنگ نظامی . رجوع به همین کلمه شود.
- تفنگ دولول ؛ که بجای یک لوله ، دو لوله دارد که هم از نوع سرپر بود و هم از نوع ته پر.
- تفنگ سرپر ؛ در این نوع تفنگها بجای فشنگ ، باروت و گلوله یا ساچمه را از سر لوله بداخل تفنگ میگذاشتند و سپس با سمبه ای آنها را میفشردند و سپس مقداری کهنه در داخل لوله کرده مجدداً با سمبه آنرا در انتهای تفنگ میفشردند بحدی که باروت بمحل چاشنی تفنگ که پستانک نامیده میشد برسد آنگاه که چاشنی آتش میشد تفنگ خالی میگردید.
- تفنگ شکاری ؛ مقابل تفنگ جنگی . این تفنگ ها مخصوص شکارچیان و اعم است از تفنگ سرپر و ته پر و دولول و جز اینها.
- تفنگ کمرشکن ؛ تفنگی است که با فشنگ بکار برند و برای بکار گذاشتن فشنگ یا بیرون آوردن پوکه ٔ آن ، محل اتصال لوله ٔ تفنگ به قنداق را با اندک فشار خم کنند چنانکه بتوان فشنگ در آن نهاد و سپس باز گردانند تا بحالت نخست برگردد و آماده ٔ تیراندازی شود.
- تفنگ نظامی ؛ این گونه و بعضی از انواع تفنگهای شکاری جدید از پهلو و بوسیله ٔ گلنگدن باز میشوند و چون شانه ٔ فشنگ را در مخزن قرار میدهند با بستن گلنگدن آماده ٔ تیراندازی میشوند و بمجرد آنکه تیری انداخته شد پوکه ٔ فشنگ بخارج پرتاب میشود و فشنگ دیگری در لوله جای میگیرد و آماده ٔ تیراندازی مجدد میگردد و این گونه تفنگ ها که هنوز هم متداول است به پنج تیر و سه تیر معروفند.
- امثال :
تفنگ کار قلی است هیچکس نخورده است که بگوید خیرش را ببینی ؛ غذایی ناپخته و ثقیل یا معاشری خشن و ناتراشیده است . (امثال وحکم دهخدا ج 1 ص 549).
از تفنگ خالی دو تن ترسند . در قدیم از کمان شکسته دوتن ترسند، می گفته اند:
عجب تر زین ندیدم داستانی
دو تن ترسد ز بشکسته کمانی .

(ویس و رامین از امثال و حکم ایضاً ص 112).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
تفنگ ، سلاحی آتشین برای جنگ و شکار. ابتدایی ترین شکل آن تُفَک / پُفَک نام داشت که چوبی میان تهی و به بلندی نیزه بود و شکارچی با نهادن گلوله های کوچک گ...
تفنگ چی . [ ت ُ ف َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تفنگ بردار. (آنندراج ). مأخوذ از ترکی کسی که دارای تفنگ است و تفنگ را بر دوش حمل میکند. (ناظم ال...
تفنگ ساز. [ ت ُ ف َ ] (نف مرکب ) تفنگ سازنده و صانع تفنگ . (ناظم الاطباء).
تفنگ سازی . [ ت ُ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به ساختن تفنگ . (ناظم الاطباء). || (اِمرکب ) جایی که در آن تفنگ سازند. کارگاهی که در آن ...
تفنگ خوردن . [ ت ُ ف َ خوَرْ / خُر دَ ] (مص مرکب ) تیر خوردن . گلوله خوردن . فرود آمدن گلوله ٔ تفنگ بر بدن : به اشتهای غرض پسندان زیان ندارد ...
داروی تفنگ . [ ی ِ ت ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باروت . رجوع به باروت شود.
خزانه ٔ تفنگ . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ت ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جایی از تفنگ که باروت در آن می باشد. (آنندراج ).
تفنگ انداختن . [ ت ُ ف َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تیر انداختن . تیراندازی . خالی کردن گلوله ٔ تفنگ .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.