تفیل
نویسه گردانی:
TFYL
تفیل . [ ت َ ف َی ْ ی ُ ] (ع مص ) بنهایت رسیدن گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اکتهال نبات . (اقرب الموارد). || زیاده را فزون شدن جوانی . || فربه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد. || ضعیف شدن و خطا کردن رای کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضعیف شدن رای کسی . (از اقرب الموارد). || بر فیل نشستن . فیل سواری : و ان عشت تفیلت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
طفیل العرائس . [ طُ ف َ لُل ْ ع َ ءِ ] (اِخ ) طفیل بن زلال کوفی که بی دعوت به مهمانیها شدی و طفیلی از نام وی آمده است بمعنی ناخوانده ای ...
طفیل الکنانی . [ طُ ف َ لُل ْ ک َ ] (اِخ ) از شعرای محدثین است .