تک
نویسه گردانی:
TK
تک . [ ت ِ ] (اِ) تکه ٔ طعام باشد که بعربی لقمه خوانند. (برهان ). تکه ٔ طعام باشد و آنرا کراس نیز خوانند و بتازی لقمه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || بمعنی پیش و نزدیک هم آمده است . (برهان ). بمعنی پیش باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). پیش و نزدیک . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نرم تک . [ ن َ ت َ ] (ص مرکب ) اسبی که نرم رود.
راست تک . [ ت َ ] (ص مرکب ) راست روش . که راست و مستقیم میرود. که تک مستقیم و درست دارد؛ جواد ذوِ مَصْدَق . اسب راست تک و راست روش . (منتهی ...
قلعه تک . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد، واقع در 53هزارگزی شمال باختر بروجن و 12هزارگزی راه شلمزار ...
قلعه تک . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد. این ده در 55 هزارگزی شمال باختر اردل واقع است . سک...
هنگامیکه بازیگری به تنهائی و خطاب به تماشاچیان در تئاتر و بدون مورد خطاب قرار دادن دیگر بازیگران گفتاری را به زبان میآورد، رجوع شود به "یکه گویی"، (...
تک پای . [ ت َک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (از تک =دویدن +پا). دویدن . سرعت . تندی : بارگیر او را چند زخم سخت زدند. از پای نیفتاد و سلطان را ...
تک پایه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) لاله ٔ بلور یک شاخه . جار که یک پایه و یک شاخه دارد. قسمی جار که یک کاسه و یک پایه دارد. (یادداشت بخ...
تک پران . [ ت َ پ َ ] (نف مرکب ) در تداول عامه ، زن که گاهگاه به تباهی گراید. زن که گاه گاه در خفا نابکاری کند. آنکه گاهگاه تبه کاری کن...
تک برگ . [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) اصطلاح ورق بازان در بازی ورق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در صحافی ، در تداول لت در جزوه و کتاب ، و آن ...