تکوک
نویسه گردانی:
TKWK
تکوک . [ ت ُ ] (ع مص ) تک تکوکاً. احمق گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || لاغر و مردنی بودن . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تکوک . [ ت َ ] (اِ) چیزی بود زرین یاآهنین بر صورت گاو یا ماهی یا مرغ و بدان شراب خورند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 599). صراحیی باشد که آن...
تکوک . [ ت ُ ](اِ) غرفه ٔ بزرگ را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). در نسخه ٔ سروری و جز آن بکوک (ببای تازی و کاف ) آورده و پلوک بلام نیز بدین...
تکوک یا مرغان صراحی، (به یونانی: ῥυτόν) با تلفظ ریتون ظرفهایی بودند که در دوران کهن به شکل جانوران ساخته میشدند. تکوک معمولاً آوندی بود زرین یا آهنی...
تکوک شیر غران از آثار باستانی دوره هخامنشی است. این تکوک دارای یک ظرف مخروطی شکل و یک شیر است که در حال نعره کشیدن است. ظروف مجرادار شاخی شکل با سر جا...