اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلخ کردن

نویسه گردانی: TLḴ KRDN
تلخ کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناخوش و بی مزه کردن . (از بهار عجم ) (از آنندراج ) :
توبه را تلخ میکند در حلق
یار شیرین دهان شورانگیز.

سعدی .


تلخ کردی زندگی بر آشنایان سخن
اینقدر صائب تلاش معنی بیگانه چیست .

صائب .


صورت دنیا زخواب عافیت بیدار شد
عیش را از ناله تا کی تلخ بر دنیا کنم .

کلیم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
تلخ رویی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تلخ کردن روی . ترش کردن روی . بی دماغ شدن . ناخوش داشتن روی و جبین : دیده با شور سرشکم تلخ رویی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.