تله
نویسه گردانی:
TLH
تله . [ ت َل ْ ل َ / ل ِ ](اِ) پایه ٔ نردبان را گویند. (برهان ). پایه ٔ نردبان و زینه پایه . (ناظم الاطباء). پایه ٔ نردبان را در برهان گفته همانا پله را تله خوانده اند. (انجمن آرا).
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تله کش . [ ت ِل ْ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) در تداول عامه ، آنکه بیگاری کند. آنکه با مزدی سخت اندک برای کسی خدمت کند. رجوع به تله ک...
تله کشی . [ ت ِل ْ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) تعب بری برای کسی بی مزدی یا با مزدی سخت کم . بیگاری گونه ای . بیگاری : تا جوان بودم و ...
تله موش . [ ت َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) آلتی برای گرفتار کردن موش . تله که برای گرفتن موش بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ...
تله زنگ . [ ت َ ل ِ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب است که در بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع است و همچنین نام یکی از ایستگاههای راه آهن ...
تله جرد. [ ت َ ل ِ ج ِ] (اِخ ) دهی از دهستان کمازان شهرستان ملایر است که 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تله جین . [ ت َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع است و 356 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
شکم تله . [ ش ِ ک َ ت َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) شکم بنده . آنکه تنها به نان و جامه خدمت کند بی وظیفه ای . شاگرد یا نوکری که بدو جز خوراک و پوش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.