اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تله

نویسه گردانی: TLH
تله . [ ت ُل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) مسافتی مانند میدانی . در بعضی از لهجه های ایران مسافتی قلیل . در اصفهان و اطراف آن و در لهجه ٔ بختیاری یک تله راه ؛ یک میدان . یک فرسنگ سبک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
تله پاس . (مازنی )، ("ت" با آوای زیر )، به پوسته سبز گردو گفته میشود . مانند : "آغوز تله پاس" - پوست سبز گردو .
تله زیر. (مازنی )، رشته ای است بسیار باریک که از موی دم اسب بافته میشود و آن نیز بسیارمحکم و پایدار میباشد. از" تله زیر" مانند نخ در تله برای...
سیم تله. (مازنی )،تله سیمی است که در مازندران (بویژه روستاییان " چمازکتی" شاهی ) برای گرفتار کردن جانوران موذی همانند شغال(شال )، خرگوش سگهای ولگ...
منظور همان تلقین می باشد ، یا نیرویی که کسی را به کاری وادار نماید یا فکر خود را در او القا نماید
تله تایپ . [ ت ِ ل ِ ] (انگلیسی / فرانسوی ، اِ) ۞ یکی از قسمتهای دستگاه گیرنده ٔ تلگراف است . هنگامی که دستگاه فرستنده اخبار را بمقصد می فرس...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تله ویزیون . [ ت ِ ل ِ یُن ْ] (فرانسوی ، اِ) تلویزیون . رجوع به تلویزیون شود.
تلة. [ ت ِل ْ ل َ ] (ع اِ) کوزه ای از پوست طلع. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشربه ای از غلاف طلع. (ناظم الاطباء). || یک بار افتادن ، مصدر است...
تلة. [ ت ِل ْ ل َ ] (ع اِ) هیئت افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هیئت ریختن و افتادن . نوع ریختن و افتادن . (ناظم الاطباء). || تری . || ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.