تمام
نویسه گردانی:
TMAM
تمام . [ ت َ / ت ِ ] (ع ص ) بدر تمام ، ماه تمام . (منتهی الارب ). ماه پر و کامل . یقال : بدر تَمام و بدر تِمام . (ناظم الاطباء). || (اِ) تمام خلقت . یقال : ولدته امه لتمام و کذلک ولد المولود لتمام ؛ یعنی نه ماهه زاد.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ولد الولد لتمام الحمل ؛ زائیده آن کودک (را) در حالتی که ماه آن کامل بود: والقت المراءة الولد لغیر تمام ؛ بچه انداخت آن زن از جهت آنکه ماه وی کامل نبود... (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
طمام . [ طَ م ِ ] (اِخ ) شهری است بنزدیکی حضرموت و آنجا کوهی است بلند و گویند بر چکاد آن شمشیری نهاده شده است ، چون آدمی بسوی آن نگرد یا...