اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تمیم

نویسه گردانی: TMYM
تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن ابی بن مقبل ۞ از بنی عجلان . شاعرعهد جاهلی بود. او اسلام را درک کرد و اسلام آورد. دیوان او را ابوسعید سکری و ابوعمر شیبانی و نیز اصمعی و طوسی و باز ابن السکیت گرد کرده اند. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 165 و البیان و التبیین ج 1 ص 202 و فهرست ابن الندیم و لباب الالباب ج 1 ص 115، 323 و عقد الفرید ج 2 ص 325 و ج 3 ص 302 و ج 6 ص 167 و الاصابه ج 1 ص 195 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
بنی تمیم . [ ب َ ت َ ] (اِخ ) نام قوم و قبیله ای از قبایل عرب . (غیاث ) (آنندراج ) : یکی از ملوک عرب از قبیله ٔ بنی تمیم که به بی انصافی مو...
تمیم الداری . [ ت َ م ُدْ دا ] (اِخ ) ابن اوس بن خارجة الداری . مکنی به ابورقیة. صحابی است و در سال نهم از هجرت اسلام آورد. بخاری و مسلم هی...
حفر بنی تمیم . [ ح َ ف َ رِ ب َ ت َ ] (اِخ )نام چاهی است بنی تمیم را به مکه . (معجم البلدان ).
ابراهیم بن علی بن تمیم حصری . [ اِ م ِ ن ِ ع َ لی ی ِ ن ِ ت َ می م ِ ح ُ ] (اِخ ) ابواسحاق قیروانی . وفات 413 یا 453 هَ .ق . شاعر عرب ، صاحب ...
طمیم . [ طَ ] (ع ص ) اسپ نیکورو سریع و شتاب . (منتهی الارب ). اسب نیک تیزرو. (منتخب اللغات ). || (اِ) نوعی جامه و پارچه ٔ فاخر : هزار قبای ...
طمیم . [ طَ ] (ع ص ) سبک گردیدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || نرم نرم رفتن . (منتهی الارب ). نرم دویدن . (منتخب اللغات ) (تاج المصاد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.