تمیم
نویسه گردانی:
TMYM
تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن المعزبن بادیس الصنهاجی (422-501 هَ . ق )، از ملوک دولت صنهاجیه است وی از جانب پدر به ولایت مهدیه رسید (445 هَ .ق ) و سپس در سال 454 هَ . ق . بعد از وفات پدر پادشاه شد و در دوران سلطنت با جنگها و اختلالهای فراوانی روبرو گردید و شهرهای سوسة و صفاقس و تونس را دوباره بدست آورد و مردی رشید و با کفایت بود. علما و دانشمندان را گرامی می داشت و عنایتی خاص به ادب داشت ، و نیکو شعر می سرود. رجوع به الاعلام زرکلی ص 166 و قاموس الاعلام ترکی و کامل ابن اثیر ج 10 ص 189 و اخبار مصر و القاهره ج 1 ص 257 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 575 شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بنی تمیم . [ ب َ ت َ ] (اِخ ) نام قوم و قبیله ای از قبایل عرب . (غیاث ) (آنندراج ) : یکی از ملوک عرب از قبیله ٔ بنی تمیم که به بی انصافی مو...
تمیم الداری . [ ت َ م ُدْ دا ] (اِخ ) ابن اوس بن خارجة الداری . مکنی به ابورقیة. صحابی است و در سال نهم از هجرت اسلام آورد. بخاری و مسلم هی...
حفر بنی تمیم . [ ح َ ف َ رِ ب َ ت َ ] (اِخ )نام چاهی است بنی تمیم را به مکه . (معجم البلدان ).
ابراهیم بن علی بن تمیم حصری . [ اِ م ِ ن ِ ع َ لی ی ِ ن ِ ت َ می م ِ ح ُ ] (اِخ ) ابواسحاق قیروانی . وفات 413 یا 453 هَ .ق . شاعر عرب ، صاحب ...
طمیم . [ طَ ] (ع ص ) اسپ نیکورو سریع و شتاب . (منتهی الارب ). اسب نیک تیزرو. (منتخب اللغات ). || (اِ) نوعی جامه و پارچه ٔ فاخر : هزار قبای ...
طمیم . [ طَ ] (ع ص ) سبک گردیدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || نرم نرم رفتن . (منتهی الارب ). نرم دویدن . (منتخب اللغات ) (تاج المصاد...