تنگ
نویسه گردانی:
TNG
تنگ . [ ت ُ ] (اِ) کوزه ٔ سرتنگ گردن کوتاه را گویند. (برهان ). کوزه ای است سفالین یا بلورین بیضی شکل که لوله و نایژه ٔ آن بر سرش قرار دارد و لوله اش آنجا که به کوزه متصل شود تنگ است و سر لوله فراخ و گشاد است . بلبله . صراحیه . (فرهنگ فارسی معین ). کوزه ای که شکمش کلان و گردنش کوتاه و دهانش تنگ باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خواه از سفال بود و یا جز آن مانندتنگ آبخوری و تنگ بلور و تنگ روی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
تنگ دوزان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان موگویی است که در بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
تنگ خیاره . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیضاست که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 513 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
تنگ حوصله . [ ت َ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) آنکه نمی تواند نهفتنی ها را پنهان کند. (از ناظم الاطباء). کم شکیب . تنک حوصله : دهان یار ک...
تنگ تکاب . [ ت َ گ ِ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان است که 343 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)....
تنگ تکاو. [ ت َ گ ِ ت َ ] (اِخ ) نام دره ای است در ولایت کهکیلویه ٔ فارس که حاکم نشین آنجا شهر بهبهان است و در آن تنگ معدن مومیایی خوب ...
تنگ عبدال . [ ت َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی گرمسیر است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
تنگ غروب . [ ت َ گ ِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزدیک غروب . تمام نزدیک غروب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).رجوع به تنگ کلاغ پر و تنگ و دیگ...
تنگ کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دربند کردن و حبس نمودن و پای بند نهادن و اشکالات آوردن و اعتراض کردن و مخالفت کردن . (ناظم الاطباء). ...
تنگ گشتن . [ ت َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تنگ شدن . کم وسعت گردیدن . ضیق گشتن . مقابل فراخ شدن : هنوزت نگشته ست گهواره تنگ چگونه کشی از بر بار...
تنگ گلوره . [ ت َ گ ُ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جانکی است که در بخش مردکان شهرستان شهرکرد واقع است و 134 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...