اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگ

نویسه گردانی: TNG
تنگ . [ ت َ ] (اِخ ) نام ولایتی است از بدخشان . (برهان ). نام ملکی ازبدخشان . (غیاث اللغات ). ناحیه ای در بدخشان . (ناظم الاطباء). ولایتی است از ملک بدخشان قریب به دره که آن هم ولایتی است از آن ملک و مردم تنگ دره به خوشی صورت اشتهار دارند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
جای بر کسی تنگ کردن . [ ب َ ک َ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) به تنگ گرفتن او را از روی غلبه . (آنندراج ) (بهار عجم ). مقابل جای واکردن . (بهار عجم...
کار بر کسی تنگ گرفتن . [ ب َ ک َ ت َگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) اجحاف . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تعضیل . اجحار. (تاج المصادربیهقی ). تزنئه .
جای بر کسی تنگ گرفتن . [ ب َ ک َ ت َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بتنگ گرفتن او را از روی غلبه . مقابل جای واکردن . (بهار عجم ).
تنگ سولک. [تَ گِ سَ لَ]. (ا. فا). روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان بهمئی در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران. جمعیت این روستا در دهستان بهمئی گرم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.