تنگ
نویسه گردانی:
TNG
تنگ . [ ت َ ] (اِخ ) نام مقامی باشد از ترکستان که ترکان تنگی به آن منسوب و به خوش صورتی مشهورند. (برهان ). شهری است از ترکستان به حسن خیزی معروف . (انجمن آرا) (آنندراج ). جایی در ترکستان که ترکان تنگی که در خوش صورتی ضرب المثل اند بدانجا منسوب میباشند. (ناظم الاطباء). مقامی است در ترکستان زمین که ترکان تنگی منسوبند بدان مقام . (شرفنامه ٔ منیری ). تنگ ترکان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
واژه های همانند
۲۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
تنگ در. [ ت َ دَ ] (ص مرکب ) بخیل . ممسک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). که در خانه اش بروی کسی باز نشود. مقابل فراخ در : ممدوح بماندند دو سه ب...
تنگ رو. [ ت َ ] (ص مرکب ) تنگ روی . رجوع به همین کلمه شود.
تنگ شق . [ ت َ ش َ ] (ص مرکب ) قلمی که چاک آن تنگ باشد. (ناظم الاطباء) : حرف مقصود نمی ریزد زودخامه ٔ طالع ما تنگ شق است .عرفی (از آنندراج )...
تنگ طاق . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زلفی است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 217 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
تنگ ظرف . [ ت َ ظَ ] (ص مرکب ) مرادف تنک ظرف به کاف تازی . (آنندراج ) : دیدن لعل لبش خاموش می سازد مراتنگ ظرفم ، رنگ می مدهوش می سازد مرا....
تنگ عیش . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مفلس و بی چیز. (برهان ) (ناظم الاطباء). مفلس و دردمند. (غیاث اللغات ). مفلس و بی چیز. (انجمن آر...
تنگ فضا. [ ت َ ف َ ] (ص مرکب ) محقر. کم گنجایش . تنگ جای . جایی که کسی یا چیزی به دشواری در آن جای گیرد : قدر تو بر افلاک سپه راند و سپس گف...
تنگ فنی . [ ت َ ف َن ْ نی ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاگریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغ...
تنگ کرم . [ ت َ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رونیز جنگل است که در بخش حومه ٔ شهرستان فسا واقع است و 403 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
تنگ کله . [ ت َ ک َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان افزر است که در بخش قیروکارزین شهرستان فیروزآباد واقع است و 111 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغ...