اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگ

نویسه گردانی: TNG
تنگ . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب است که در بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
تنگ فرصت . [ ت َ ف ُ ص َ ] (ص مرکب ) کم فرصت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ابن الوقت . (ناظم الاطباء). رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
تنگ قلعه . [ ت َ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
تنگ کران . [ ت َ ک َ] (اِخ ) جایی در شمال شرقی فسا که آتشکده ٔ ساسانیان در آن قرار دارد. رجوع به تاریخ صنایع ایران شود.
تنگ عیشی . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) افلاس و بی چیزی .تنگدستی . تهیدستی . دست تنگی . عسرت معاش : ز تنگ عیشی بی تاب و توش گشته چو مورز نا...
تنگ ظرفی . [ ت َ ظَ ] (حامص مرکب ) دلتنگی و ساده لوحی و بدبختی . (از ناظم الاطباء).رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
تنگ شکر. [ ت َ گ ِ ش َ ک َ / ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دهان معشوق باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). کنایه از محبوب ...
تنگ شیان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شیان است که در بخش مرکزی شهرستان اسلام آباد غرب واقع است و 1895 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
تنگ شام . [ ت َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیراگیر شام . (آنندراج ). نزدیک شام : به این حال پریشان خنده بر صبح وطن دارددل آواره ام در...
تنگ شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کم وسعت شدن . (ناظم الاطباء). ضیق گشتن . مقابل فراخ شدن : ز بس کشته و خسته بر دشت جنگ شد آوردگه را هم...
تنگ شراب . [ ت َ ش َ ] (ص مرکب ) زودمست یعنی کسی که از خوردن شراب زود مست گردد. (ناظم الاطباء). تنک شراب . رجوع به همین کلمه شود.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۲۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.