اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

توقع

نویسه گردانی: TWQʽ
توقع. [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) چشم داشتن . (زوزنی ) (دهار) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). چشم داشتن به وقوع چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چشم داشت و امید و انتظار و آرزو در خواست . (از ناظم الاطباء). ترقب و انتظار. چشم داشت . بیوسیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و با لفظ داشتن و کردن مستعمل است .(آنندراج ) : غایت نادانی است ... توقع دوستان ... بی وفاداری . (کلیله و دمنه ). توقع به کرم اخلاق خداوندی آن است که به بخشیدن خون او بر بنده منت نهند. (گلستان ). توقع به کرم اخلاق مردان چنان است که یکی روز به نان و نمک با ما موافقت کنید. (گلستان ).
گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود
کافر از بیم توقع برود تا در چین .

سعدی (گلستان ).


توقع براند ز هر مجلست
بران از خودت تا نراندکست .

سعدی (بوستان ).


طمع بود شعرا را ز اسخیا لیکن
توقع از شعرا رسم اسخیا نبود.

سلمان ساوجی .


رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آوت āvat (سغدی) چشمداشت (دری).***فانکو آدینات 09163657861
توقع کردن . [ ت َ وَق ْق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواهش کردن . خواستن . تمنی کردن . درخواست کردن : اگر مثلاً در ملک ، مشارکت توقع کنی مبذول است ....
حرف توقع. [ ح َ ف ِ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در زبان عرب مانند لَعَل َّ. رجوع به حرف (اصطلاح نحو) و به کشاف اصطلاحات الفنون...
توقع داشتن . [ ت َ وَق ْ ق ُ ت َ ] (مص مرکب ) چشم براه بودن و انتظار داشتن و امید داشتن . (ناظم الاطباء). چشم داشتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)...
طغای توقا بهادر. [ طُ ب َ دُ ] (اِخ ) ۞ یکی از امرای عصر تیموری است . (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 128).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.