تیز گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تند و بران شدن لبه یا نوک چیزی مانند شمشیر و نیزه و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). || خشمگین و قهرآلود گشتن . (ناظم الاطباء). کنایه از خشمگین و قهرآلود شدن باشد. (برهان ) (آنندراج )(از انجمن آرا) (از فرهنگ فارسی معین )
: سخن گوی و بشنو از ایشان سخن
کس ار تیز گردد تو تیزی مکن .
فردوسی .
وگر تیز گردد گشوده ست راه
تهمتن هم ایدر بود با سپاه .
فردوسی .
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.