ثا
نویسه گردانی:
ṮA
ثا. (پسوند) این صورت در بعض اسماء امکنه چون مزید مؤخری آمده است و ظاهراً در یکی از زبانهای مجاور ایران معنی ناحیت یا زمین یا قریه یا شهر میداده است . مانند اکشوثا، باحسیثا، باعیناثا، باقسیاثا، براثا، تلقیاثا، توماثا، جبثا، جثا، جواثا، جوثا، حندوثا، خناثا، دبثا، دببثا، شلاثا، طیثثا، قبراثا، قسیاثا، کراثا، کفرتوثا، کفرلاثا، کفرلهثا، مصراثا، معراثا، هلثا، یکشوثا.
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ثاء. (ع اِ) نام حرف «ث ». || کثیر از هر چیزی . || آنکه زندگانی کند از هر چیز. و تصغیر آن ثُییَّه است .
ثع. [ ث َع ع ] (ع مص ) قی کردن .
سا. (پسوند) ادات تشبیه است در آخر کلمات . مخفف آسا: شبه ، نظیر، مانند، مثل ، چون ، گون ، گونه ، آسا، وار، شبیه ، شکل ، صفت . (برهان ) (آنندراج ) (...
سا. (نف مرخم ) سای و ساینده . این کلمه بصورت مزید مؤخر (پسوند) با کلمات دیگر ترکیب شود و بمعانی زیر آید:1 - ساینده ، لمس کننده . مماس شونده :...
سا. (اِ) مخفف ساو. باج و خراجی را گویند که پادشاهان از یکدیگر بستانند. (برهان ) (اوبهی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ مؤلف لغت نا...
سا. (اِ) نوعی از قماش لطیف گرانبها باشد. (جهانگیری ) : تشریفهای فاخر کرده روان زهر سونخ ّ و نسیج و گمّی کوکوز و سای ساده . حکیم نزاری قهستا...
سا. (اِ) ساج ، درخت است در اشتقاق عبرانی نام موسی . (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص 302 س 12 از لسان ).
سا. (اِخ ) نام پیغمبری است .(مجمل التواریخ و القصص ص 426). رجوع به ساب شود.
صا. (اِخ ) شهری است به مصر منسوب به صابن مصربن بیصربن حام بن نوح . (از معجم البلدان ).
صاء. (ع اِ) لغتی است در صاءَة وآن آب و جز آن از پلیدی است که در سلا، یا بر سر بچه باشد در رحم و بعد ولادت بیرون آید. (منتهی الارب ).