اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثبت

نویسه گردانی: ṮBT
ثبت . [ ث َ ب َ ] (ع اِ) ثبات و قیام . له ثَبَت ٌ عندالحملة. || دلیل . حجت : لا اَحکم ُ بهذا الاّ به ثَبَت . || مرد ثقه : فلان ثبت من الأثبات و آن مجاز است چنانکه گویند: فلان حجة آنگاه که او در روایت ثقه باشد. (اقرب الموارد). و در اصطلاح درایة، یقال : و أعلی مراتب التعدیل ثقة. و قد یؤکد بالتکریر و اضافة ثبت و ورع و شبههما ممّا یدل ّ علی علوّ شأنه . ثم ّ عدل ، ضابط، او ثبت او حافظاو متقن او حجة. (درایة تألیف حسین بن عبدالصمد الحارثی الهمدانی ص 188). ج ، اثبات . رجوع به متقن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ثبت . [ ث َ ] (ع مص ،ص ، اِ) قرار دادن . برجای بودن . ثبوت . استواری . پایداری . || حجت . دلیل . برهان . بینة. سلطان . || نوشتن . || مهر توقیع...
ثبت . [ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) در اصطلاح درایه رجوع به متقن شود.
دفترینه کردن
ادارۀ ثبت. نام کوتاه و مصطلح برای: «ادارۀ کل آمار و ثبت احوال کشور»، «ادارۀ کل ثبت احوال کشور»، «ادارۀ کل ثبت احوال» (برای مثال: «ادارۀ کل ثبت احوال ...
ثبت اسناد. [ ث َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداره ٔ ثبت اسناد؛ اداره ای که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تا...
ثبط. [ ث َ / ث َ ب َ ] (ع مص ) ثبط از امر؛ بازداشتن از کار و بر تأخیر و درنگ داشتن کسی را. || آماسیدن ، چنانکه لب . || سست و گران بار شدن ....
ثبط. [ ث َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) احمق در کار خود. || مرد ضعیف . || مرد گرانبار. || اسب گران و سست . ج ، اثباط، ثِباط.
سبت . [ س َ ] (ع مص ) استراحت . آسایش . (منتهی الارب ). فروخفتن . (زوزنی ) (دهار). || بریدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قیام کردن . (...
سبت . [ س ِ ] (اِخ ) یکی از نامهای خورشید است . رجوع به ماللهند ص 105، 106 و 199 شود.
سبت . [ س ِ ] (اِ) سبزه ای که تنه ندارد و آن را چاروا خوردش و بتازی آن را رطب خوانند. (آنندراج ) (از هفت قلزم ) ۞ . || (ع اِ) چرمهای گاو ...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.