ثر
نویسه گردانی:
ṮR
ثر. [ ث َرر ] (ع ص ، اِ) مرد بسیارگوی . پرسخن . پرگوی . پرحرف . پرروده . روده دراز. پرچانه . || فراخ . || فرس ثرّ؛ اسب تیزرو. مُنَثَّر. || آب بسیار. || ابر سیاه . || ابر بسیارباران . || ثرورة. ثَرارَت . ثرور. || (مص ) بسیارآب شدن چشمه . || تر کردن زمین . || بسیار خون روان شدن از ریش و خستگی . || بسیارشیر شدن شتر ماده و گوسپند. || پراکندن . پریشان کردن . و رجوع به ثرور شود.
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ملک سر. [ م ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گسکرات است که در بخش صومعه سرای شهرستان فومن واقع است و 379 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
میش سر. [ س َ ] (ص مرکب ) میش سار.که مزین به سر میش است . چون میش سر. || (اِخ ) میش سار. یکی از چند تخت شاهی خسروپرویز بوده است با نقش ...
نرم سر. [ ن َ س َ ] (ص مرکب ) نرم سار. حلیم . بردبار. رجوع به نرم سار شود.
ونی سر. [ وَ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان با 512 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
هفت سر. [ هََ س َ ] (ص مرکب ) موجودی که دارای هفت سر باشد. به کنایت ، غیرعادی و ترسناک .- اژدهای هفت سر ؛ کنایه از فلک است : این هفت سر ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سرفصل مترادف ۱. آغاز، شروع، ابتدا ۲. مرحله مهم، مرحله سرنوشت ساز ۳. عنوان، سرآغاز (فصل کتاب).
متعصب، تندخوی، تند مزاج، هوادار بی منطق، کله خشک، ستیهنده
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.