اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثعدة

نویسه گردانی: ṮʽD
ثعدة. [ ث َ دَ ] (ع ص ، اِ) واحد ثعد. خرمای نرم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
صاف و ساده . [ ف ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) صاف و پوست کنده . بی پرده . بی ریا. بی شیله پیله .
ساده پنداری
ساده زنخدان . [ دَ / دِ زَ ن َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از جوان بیریش . امردی که هنوز خط بر نیاورده باشد. (آنندراج ). امرد. که ریش نیاورده ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حاجی خان ساده جلیلی . [ ] (اِخ ) رجوع به مجمل التواریخ ص 320 شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.