اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثعلبة

نویسه گردانی: ṮʽLB
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن غنمة ۞ . صحابی انصاری است . او غزوه ٔ بدر و عقبه را درک کرد و بتان بنی سلمه را با معیت معاذبن جبل و عبداﷲبن انیس بشکست و در غزوه ٔخندق و بروایت دیگر در غزوه ٔ خیبر به عز شهادت نایل آمد. قاموس الاعلام و امتاع الاسماع ج 1 ص 241. و نیز درکتاب اخیر ص 448 وی یکی از بکائین محسوب شده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن المطهربن احمد الحنظلی . مکنی به ابوطاهر. از ابوعلی مصاحفی ، و جز او، سماع دارد، و وفات او در سنه ٔ 398 هَ . ق...
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن میمون . ابواسحاق مولی بنی اسد ثم بنی سلامة. در نامه ٔ دانشوران آمده است ۞ : ابو اسحاق ثعلبةبن میمون از ...
ثعلبة.[ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ودیعة. صحابی انصاری است اودر وقعه ٔ تبوک یکی از مخالفین بود سپس انابت جست و توبه ٔ او پذیرفته گشت و آیت ...
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن یزید. محدث است .
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابومالک . تابعی است . او از لیث بن ابی سلیم و از او فریابی روایت کند.
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) اصفهانی . ابوبحر. تابعی است .
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) انصاری . پدر عبداﷲ و گویند نام پدر وی سهیل است . رجوع به الاصابه ج 1 ص 210 شود.
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) التمیمی العنبری . جد هرماس بن حبیب عنبری است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 209 شود.
اصحاب ثعلبة. [ اَ ب ِ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) پیروان ثعلبةبن عامر بودند که با عبدالکریم بن عجرد نخست از یک طریقت پیروی میکردند ولی پس از چندی ...
ثالبة. [ل ِ ب َ ] (ع ص ) امراءة ثالبةالشوی ؛ متشققةالقدمین .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.