ثعلبة
نویسه گردانی:
ṮʽLB
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن الفرات بن عبدالرحمن بن قیس . جد او درک صحبت پیغمبر کرده است . وی از یعقوب بن عبیدة و محمدبن کعب القرطی روایت دارد و زیدبن الحباب از او روایت کند و ابو حاتم گوید او را نشناسم ، و ابو زرعه با اینکه او را مدنی داند نیز گوید او را نشناسم . رجوع به لسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 82 شود.
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
سالبة. [ ل ِ ب َ ] (ع ص ) سالبه . مؤنث سالب . رجوع به سالب شود. || و به اصطلاح علم منطق قضیه بر دو قسم است : 1 - قضیه ٔ سالبه ٔ جزئیه 2 ...
سالبة. ۞ [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ملک الممنع ۞ . پیری عظیم الشان و رفیعالحال بود و در خدمت شیخ ابومسلم الفسوی تربیت شده . و شی...
صالبة. [ ل ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث صالب .
سال به . [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) یا سالبه . نامی است از نامهای مردان ایران . مانند روزبه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به حاشیه : سالبةبن ابراهیم ...
حملی سالبه . [ ح َ لی ِ ل ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در قضیه ٔ حملی چون هر یک از محکوم علیه و محکوم به مفردی اند یا در قوت مفردی ا...
سالبه ٔ کلیه . [ ل ِ ب َ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سالبه و قضیه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سالبه ٔ جزئیه . [ ل ِ ب َ ی ِ ج ُ ئی ی َ / ی ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سالبه و قضیه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
منطقی است که در آن با ایمان به یک اصل کلی ، فرعیات آن را نیز می توان باور و تایید کرد ، مثلا اگر کسی ثابت شود که مرده است پس دیگر غذا نخوردن و صحبت نک...