گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ثعلبة نویسه گردانی: ṮʽLB ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن مازن بن الازد. از اجداد عمرو (یا عمر) بن مزیقیاء جد انصار و سیّد جمله ٔ بنی کهلان از آل قحطان ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی سالبة سالبة. [ ل ِ ب َ ] (ع ص ) سالبه . مؤنث سالب . رجوع به سالب شود. || و به اصطلاح علم منطق قضیه بر دو قسم است : 1 - قضیه ٔ سالبه ٔ جزئیه 2 ... سالبة سالبة. ۞ [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ملک الممنع ۞ . پیری عظیم الشان و رفیعالحال بود و در خدمت شیخ ابومسلم الفسوی تربیت شده . و شی... صالبة صالبة. [ ل ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث صالب . سال به سال به . [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) یا سالبه . نامی است از نامهای مردان ایران . مانند روزبه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به حاشیه : سالبةبن ابراهیم ... حملی سالبه حملی سالبه . [ ح َ لی ِ ل ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در قضیه ٔ حملی چون هر یک از محکوم علیه و محکوم به مفردی اند یا در قوت مفردی ا... سالبه ٔ کلیه سالبه ٔ کلیه . [ ل ِ ب َ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سالبه و قضیه شود. سالبه بانتفای این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. سالبه ٔ جزئیه سالبه ٔ جزئیه . [ ل ِ ب َ ی ِ ج ُ ئی ی َ / ی ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سالبه و قضیه شود. مکرّرات سالبه این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. سالبه به انتفاع موضوع منطقی است که در آن با ایمان به یک اصل کلی ، فرعیات آن را نیز می توان باور و تایید کرد ، مثلا اگر کسی ثابت شود که مرده است پس دیگر غذا نخوردن و صحبت نک... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود