اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثغر

نویسه گردانی: ṮḠR
ثغر. [ ث َ] (اِخ ) شهری است نزدیک کرمان بر ساحل دریای هند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
صغر. [ ص ُ غ َ ] (ع اِ) جماعت . (منتهی الارب ).
صغر. [ ص ُ غ َ ] (اِخ ) رجوع به زغر شود.
سقر. [ س َ ] (ع اِ) مرغ شکاری . (از غیاث ). چرخ که مرغ شکاری است . (آنندراج ). چرغ . (منتهی الارب ).|| دوشاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم ...
سقر. [ س َ ق َ ] (ع اِ) دوزخ . (از غیاث )(دهار) (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ) : این چه ترفند است ای بت که همی گوید خلق که سقر باشد فرجام...
صقر. [ ص َ ] (ع اِ) چرغ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). چرخ . || هر مرغ شکاری از باز و شاهین و جز آن . ج ، اَصقُر، صُقور، صُق...
صقر. [ ص َ ] (ع مص ) زدن کسی را به چوب دستی . || شکستن سنگ را به تبر بزرگ . (منتهی الارب ). سنگ را به میتین زدن . (تاج المصادر بیهقی )....
صقر. [ ص َ ] (اِخ ) قاره ای است به مروت از زمین یمامة مربنی نمیر را. (معجم البلدان ). و بدانجا قاره ٔ دیگری است که آن را نیز صقر گویند. راعی...
صقر. [ ص َ ق َ ] (ع اِ) برگ عضاه و عرفط که افتاده باشد. (منتهی الارب ). ماانحت من ورق العضاه و العرفط. (اقرب الموارد). || عسل رطب و موی...
صقر. [ ص َ ق ِ ] (ع اِ)خرما که از وی دوشاب سازند. (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). || خرمای دوشاب ناک . (منتهی الارب ).
صقر. [ ص ُ ق َ ] (ع اِ) کذب صریح ، یقال : جاء بالصقر و البقر؛ یعنی دروغ صریح آورد، و آن نام چیزی است که دانسته نشود. (منتهی الارب ). جاء با...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.