اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثفر

نویسه گردانی: ṮFR
ثفر. [ ث َ / ث ُ ] (ع اِ) شرم ددگان و مرغان شکاری یا راه نره ٔ آنان .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
صفر. [ص َ ف ِ ] (ع ص ) خالی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
صفر. [ ص َ ف ِ ] (اِخ ) نصر گوید: کوهی است به نجد در دیار بنی اسد. (معجم البلدان ).
صفر. [ ص ُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) گویا ج ِ صافر است چون شاهد و شُهَّد و غایب و غُیَّب و صافر خالی بود و هو مرج الصفر. (معجم البلدان ).
صفر. [ ص ُف ْ ف َ ] (اِخ ) موضعی است بین دمشق و جولان و آن صحرائی است که بروزگار بنی مروان بدانجا وقعه ای مشهور بوده است و آن را در اخبا...
سفر. [ س َ] (ع مص ) نوشتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58). || (اِ) نشان . ج ، سفور. (منتهی الارب ). |...
سفر. [ س َ ف َ ] (ع اِمص ، اِ) مقابل حضر. بریدن مسافت . (از منتهی الارب ) : سفر خوش است کسی را که با مراد بوداگر سراسر کوه و پژ آیدش در پیش ...
سفر. [ س ُ ف ُ / س ُ ف َ ] (اِ) مصحف «سغر». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سیخول که خارپشت بزرگ باشد. صاحب مؤید الفضلاء میگوید که این لغت سغ...
سفر. [ س ِ ] (ع اِ) کتاب . (غیاث ) (دهار) (زمخشری ). کتاب بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : شه حسام الدین که نور انجم است طالب آغاز سفر پنجم ...
این واژه عربی است و پارسی آن یانا می باشد که واژه ای سنسکریت است
معرب سپر یا سپار است از ریشه سپردن یا سپاردن یه معنای به جای دیگری رفتن - ره پیمودن - گشت و گذار کردن از این واژه همخانواده های رهسپار - ره سپردن - س...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.