ثوور
نویسه گردانی:
ṮWWR
ثوور. [ ث ُ ] (ع مص ) ثَور. رجوع به ثَور شود. (معنی مصدری ).
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
چالی سور. (اِخ ) دهی است ازدهستان سرشیوه بخش مریوان شهرستان سنندج که در 34 هزارگزی شمال خاوری دژ شاهپور و 8 هزارگزی شمال خاوری ویله وا...
صور جنوبی . [ ص ُ وَ رِ ج َ / ج ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صور فلکی شود.
صور فلکی . [ ص ُ وَ رِ ف َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجموعه هائی از ستارگان که برای شناختن و تمیز آنها ستاره شناسان بهر یک نام حیوانی یا...
صور کواکب . [ ص ُ وَ رِ ک َ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صورت ستارگان . ستارگان که مجموعی از آنها صورتی را تشکیل دهد. رجوع به صور فلکی شود.
سور دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مهمانی دادن . ضیافت کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کانی سور. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت طال بخش بانه ٔ شهرستان سقز. واقع در 17هزارگزی شمال باختری بانه و دوهزارگزی جنوب شوسه ٔ بان...
عالم صور. [ ل َ م ِ ص ُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موطن صور مقداری که اشباح برزخی است . عالم صور گویند و گاه مراد صور حسی است . (از اسفار...
صور مرئیات . [ ص ُ وَ رِ م َ ئی یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صورتهای اشیاء که دیده میشود. (غیاث اللغات )(آنندراج ). آنچه دیده شود. صورتهائی ...