اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جام

نویسه گردانی: JAM
جام . (اِ) به اصطلاح کاسه گران هفت تا را گویند از عالم تقوز که در ترکی نه تاست و در هندی کوری بیست تا :
برسم کاسه گرم باده میدهد ساقی
که پیش همت او چند کاسه یک جام است .

اثیر (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
جعم . [ ج َ / ج َ ع َ ] (ع مص ) ریختن همه ٔ دندان های شتر از پیری . || بی اشتها شدن به طعام . (منتهی الارب ). || آرزومند گشتن شتر شور گیاه...
جعم . [ ج َ ] (ع مص ) پوزبند بر دهن شتر کردن تا از چریدن و گزیدن بازماند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
جعم . [ ج َ ع ِ ] (ع ص ) بی اشتها به طعام . کسی که میل و اشتها به غذا ندارد. (منتهی الارب ).
جعم . [ ] (ع ص ) معجوم . لاغر. || مبتلا به بیماری جرب . (دزی ).
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.