جامه ٔ کاغذین . [ م َ
/ م ِ ی ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )جامه ای که از کاغذ سازند. مرحوم دهخدا در امثال و حکم آورده اند: چنانکه از اشعار ذیل برمی آید گویا پوشیدن جامه ٔ کاغذین و نوشتن موضوع دادخواهی بر آن به نشانه ٔ استغاثه و تظلم پیشتر در ایران رسمی بوده ، چنانکه خره و گل بسر اندودن و یا کاه بسر ریختن و یا جامه (و بقول ناصرخسرو) پوستین
۞ به لای مالیدن ، تا زمان ما معمول است
: بعد از این چون قلم بسر کوشم
جامه ٔ کاغذین فروپوشم
علم جامه جمله قصه ٔ داد
وندر او کرده غصه ٔ خود یاد.
اوحدی (از امثال و حکم دهخدا).
و گویا برای این مقصود گاهی نیز پلاسی مخصوص ببر میکرده اند
: بس که با من کج پلاسی کرد چرخ بدپلاس
دوش بختم را پلاس دادخواهی شد لباس .
شانی تکلو (از امثال و حکم دهخدا).
و گاهی نیز در امرِ دم ، پیراهن قتیل را بر چوب می آویخته اند:
گل پیرهن دریده ٔ خون آلود
از دست رخ تو بر سر چوب کند.
و زمانی نیز برای مطلق دادخواهی خون بر پیشانی میمالیده اند:
نماند از گریه ٔ بسیار در دل آنقدر خونم
که گر خواهم برسم دادخواهان بر جبین مالم .
تجلی لاهیجی (از امثال و حکم دهخدا).
از آن کسی (؟) که برآیدخط تو گرد عذار
بسا کسا که چو خط جامه کاغذین کردند.
میرخسرو (از بهار عجم ).
رجوع به کاغذین جامه شود.