اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جانا

نویسه گردانی: JANA
جانا. (منادا) مرکب از جان و «آ»ی ندا، بمعنی عزیزا. محبوبا. ای جان :
این عشق نیست جانا جنگست و کارزار.

فرخی .


خواهم که بدانم من جانا توچه خو داری
تا از چه برآشوبی تا از چه بیازاری .

منوچهری .


جانا ترا که گفت که احوال ما مپرس
بیگانه گرد و قصه ٔ هیچ آشنا مپرس .

حافظ (قدسی ).


از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست .

حافظ.


جانا سخن از زبان ما میگوئی .

؟


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جانا. (اِخ )توفیق افندی . او راست : واقعةالسلطان عبدالعزیز. اصل این کتاب را احمد صائب بک ، درباره ٔ سلطان عبدالعزیز که از سلاطین آل عثمان است...
جاناً. [ نَن ْ ] (ق ) کلمه ٔ فارسی است که مانند کلمات عربی به آخرش تنوین درآورده اند.(از مجله ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 3). ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.