اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان پناه

نویسه گردانی: JAN PNAH
جان پناه . [ جام ْ پ َ ] (اِ مرکب ) پناه جان . محافظ جان . آنچه جان را نگاهدارد :
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه .

مولوی .


|| (اصطلاح نظامی ) گودالی که هنگام تیراندازی در زمین کنند تا از آسیب گلوله ٔدشمن مصون باشند :
ساخته پیش کید دیو لعین
جان پناهی ز قلعه ٔ یاسین .

دهخدا.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
پناه جان . [ پ َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقیه باشد. (حاشیه ٔ مثنوی چ علاءالدوله ) : گفت ترسایان پناه جان کننددین خود رااز ملک پنهان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.