اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جان فروز

نویسه گردانی: JAN FRWZ
جان فروز. [ ف ُ ] (نف مرکب ) افروزنده ٔ جان . بنشاطآورنده ٔ روان . (ناظم الاطباء). جان افروز. رجوع به جان افروز شود :
دُرّبار و مشکریز و نوش طبع و زهرفعل
جان فروز و دلگشا و غمزدا و لهو تن .

منوچهری .


نه آتش را خبر کو هست سوزان
نه آب آگه که هست از جان فروزان .

نظامی .


تا حسن جان فروز تو بینند عاشقان
بردار یکدم از رخ خود این نقابها.

اسیری لاهیجی (از ارمغان آصفی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جان فروز. [ ف َ ] (اِخ ) نام سردار لشکری که تابع بهرام چوبین بود : یکی بد کجا نام او جان فروزکه تیره شبا برگزیدی ز روز.فردوسی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.