اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جرأت

نویسه گردانی: JRʼT
جرأت . [ ج ُ ءَ ] (ع مص ، اِ مص ) جرئت دلیری نمودن . (ناظم الاطباء). روی آوردن به چیزی و گستاخی کردن . (از اقرب الموارد). حالتی که انسان به خلاص امید نیکودارد و افتادن به مکروه را دور داند و مکروه نزد اوغیرموجود یا دور باشد. دلیری . یارا. دل . جگر. جسارت . گستاخی . تهور. زهره . (یادداشت مؤلف ) :
سخن بسیار باشد جرأتم نیست
نفس از ترس نتوانم کشیدن .

ناصرخسرو.


اگر همگنان دست در دست من ندهید... وکیل دریا را جرأت افزاید. (کلیله و دمنه ).رجوع به جراءة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جرأت . [ ج ُ ءَ ] (اِخ ) سیدجعفر. از شعرای شاه جهان آباد است و او را با شاه گلشن شیخ سعداﷲ کمال اتحاد و انسلاک ، در زمره ٔ سپاه پادشاه محمدشا...
جرات . [ ج ِرْ را ] (ع اِ) ج ِ جَرَّة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به جرة شود.
جرأت دادن . [ ج ُ ءَ دَ ] (مص مرکب ) دلیر گردانیدن . دل دادن . و رجوع به جرأت شود.
جرأت کردن . [ ج ُ ءَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گستاخی کردن .دلیری نمودن . جسارت ورزیدن . و رجوع به جرأت شود.
جرأت داشتن . [ ج ُ ءَ ت َ ] (مص مرکب ) دلیر بودن . جسارت داشتن . دل دار بودن . و رجوع به جرأت شود.
جرأت لهکنویی . [ ج ُءَ ت ِ ل َ هََ ] (اِخ ) قلندر بخش بن یحیی امان . دیوانی به زبان اردو و همچنین مثنویهایی دارد. رجوع به تذکره ٔ عقد ثریا ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
حاصلی
۱۴۰۰/۰۲/۲۱
2
5

لطفاکلمه برخاست رابه صوزت صیحیح برای دخترم بازنویسی کنید


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.