جرم
نویسه گردانی:
JRM
جرم . [ ج ِ ] (اِخ ) شهری است نزدیک بدخشان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلادی است وراء ولوالج نزدیک بدخشان . (از تاج العروس ). شهری است بنواحی بدخشان . وراء ولوالج . (از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جرم جوی . [ج ُ] (اِخ ) محلی است بنام رباطهرمز در هفت فرسنگی دامغان . (از نزهة القلوب ج 3 ص 173).
جرم کوه . [ ج َرْ رَ ] (اِخ ) نام کوهی است نزدیک کلات : ز جَرَّم کوه تا میدان بغراکشیده خط گل طغرا بطغرا.نظامی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جرم صبح . [ ج ِ م ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب وروشنایی صبح و روشنی روز باشد. (از ناظم الاطباء).
جرم پوشی . [ ج ُ ] (حامص مرکب ) حاصل عمل آنکه گناه پوشد.
جرم الکل . [ ج ِ مِل ْ ک ُل ْل ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح فلسفی بماده و جرم فلک الافلاک یعنی فلک اطلس اطلاق شود چنانکه حرکت آن را حرکة الک...
جرم بخشی . [ ج ُ ب َ ] (حامص مرکب ) حاصل عمل آن که جرم را ببخشد.
واحد جرم . [ ح ِ دِ ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی که برای سنجش مقدار جرم ۞ یا توده به کار میرود. در دستگاه S.K.M واحد اصلی که برای...