اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جعال

نویسه گردانی: JʽAL
جعال . [ ج ِ ] (ع اِ) مزد. || دستمال دیگ . دستمالی که دیگ را بدان گیرند. دیگ گیره . جعاله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آن خرقه که دیگ از دیگدان بدان فروگیرند. (مهذب الاسماء). || خنور. || آشیانه و مانند آن که مرغ بیضه ٔ خود را بدان نگاه دارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، جُعُل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جعال . [ ج َع ْ عا ] (ع ص ) در تداول فارسی بمعنی وضاع ، وضعکننده ، کسی که چیزی بدروغ از خود بسازد، جاعل و دروغزن بکار میرود.
جعال . [ ج َ ] (اِخ ) (جعیل ) ابن سراقة الغفاری (یا الضمری ) یکی از صحابه و از فقراء مسلمین بود که در غزوه ٔ احد و دیگر غزوه های پیغمبر همراه و...
جعال . [ ج ُع ْ عا ] (ع ص ، اِ) ج ِ جاعل . رجوع به همین ماده شود.
جعال . [ ج ِ ] (اِخ ) (بنو ...) نام قبیله ای است . (منتهی الارب ).
جاعل . [ ع ِ ] (ع ص ) دهنده . (منتهی الارب ). || گرداننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پیدا کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || سازنده ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.