جعال
نویسه گردانی:
JʽAL
جعال . [ ج ِ ] (اِخ ) (بنو ...) نام قبیله ای است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جعال . [ ج َع ْ عا ] (ع ص ) در تداول فارسی بمعنی وضاع ، وضعکننده ، کسی که چیزی بدروغ از خود بسازد، جاعل و دروغزن بکار میرود.
جعال . [ ج َ ] (اِخ ) (جعیل ) ابن سراقة الغفاری (یا الضمری ) یکی از صحابه و از فقراء مسلمین بود که در غزوه ٔ احد و دیگر غزوه های پیغمبر همراه و...
جعال . [ ج ُع ْ عا ] (ع ص ، اِ) ج ِ جاعل . رجوع به همین ماده شود.
جعال . [ ج ِ ] (ع اِ) مزد. || دستمال دیگ . دستمالی که دیگ را بدان گیرند. دیگ گیره . جعاله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آن خرقه که دیگ...
جاعل . [ ع ِ ] (ع ص ) دهنده . (منتهی الارب ). || گرداننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پیدا کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || سازنده ...