گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جلال الدولة نویسه گردانی: JLAL ʼLDWL جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ۞ مسعودبن ابراهیم غزنوی پس از پدر پانزده سال پادشاهی کرد و به سال 508 هَ . ق . وفات یافت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 397 و مسعودبن ابراهیم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی جلال الدولة جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ابن بهاءالدولةبن عضدالدولةبن رکن الدولةبن بویه مکنی به ابوطاهر از وزرای دیلمیان است . وی نخست از طر... جلال الدولة جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ابن رشیدالدولة، ششمین از سلاطین آل مرداس در حلب است که بسال 468 هَ . ق . بجای پدر نشست . وی شهر منبج... جلال الدولة جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ارسلان شاه بن طغرل . رجوع به ارسلان شاه در همین لغت نامه شود. جلال الدولة جلال الدولة. [ ج َ لُدْدُ ل َ ] (اِخ ) اسکندربن زیاد (استندار) از حاکمان وملوک آل پادوسبان است . وی در تاریخ 21 ذی الحجه 740 هَ . ق . = 1240 م ... جلال الدولة جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن صدقه مکنی به ابوعلی از وزیران المسترشد بود که درنصیبین بسال 549 هَ . ق . متولد شد. وی ... جلال الدولة جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) کیومرث بن بیستون بن اسکندر از حکّام آل پادوسبان است که در استراباد حکومت داشتند. وی به سال 857 هَ . ... جلال الدولة جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) محمدبن محمودبن سبکتکین غزنوی است . رجوع به محمدبن محمود ... در همین لغت نامه شود. جلال الدولة جلال الدولة. [ ج َ لُدْ دُ ل َ ] (اِخ ) ملکشاه سلجوقی . جلال الدوله لقبی است که خلیفه ٔ بغداد به ملکشاه سلجوقی داده است . رجوع به تاریخ حب... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود