جلدی . [ ج َ ] (حامص ) چستی . جلادت . (از یادداشت های دهخدا). جلادة. (دهار). شجاعت . دلاوری . (از یادداشت های دهخدا). تیزی . گرمی . (از آنندراج ). صرامت
: یکی سخت پیمان ستد زو نخست
پس آنگه به جلدی ره چاره جست .
فردوسی .
جلدی و مردی همی پدید کنی
تنگدلی غمگنی ز بی عملی .
ناصرخسرو (دیوان ص 444).
می رباید ز غایت جلدی
از میان دو چشم ابرو را.
باقر کاشی (از آنندراج ).
رجوع به چستی شود.
-
امثال :
آفتاب به زردی افتاد، تنبل به جلدی افتاد . (از امثال و حکم دهخدا ج
1 ص
37).