جماء
نویسه گردانی:
JMAʼ
جماء. [ ج َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) هموار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خود آهن . (منتهی الارب ). || همه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): جاؤوا جماء الغفیر؛ آمدند همه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شاة جماء؛ گوسفند بی شاخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || امراءة جماء العظام ؛زن فربه بسیارگوشت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: دانمازیت dānmāzit؛ دانم dānm در پهلوی به معنی حاصل و آزیت در سغدی آذیت بوده به معنی جمع است.*** فانکو آدینات ...
خارج جمع. [ رِ ج ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مستغل ۞ و املاک مفروز و موضوع از طومارجمعبندی . (ناظم الاطباء). اضافاتی که بستگی بمجموعه ...
حاصل جمع. [ ص ِ ل ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از جمع کردن چند عدد بدست آید، مثلاً حاصل جمع 5 و 7، دوازده باشد: 12 = 7 + 5 .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این سه واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: فاتام یانس آریت fâtâm yâns ãrit (فاتام از سغدی: fatam: اول + یانس. «اوستایی»: شخص + آریت: جمع از سغدی آ...
دوم واژه ای پارسی و شخص و جمع عربی است؛ و پارسی جایگزین، این است: دوم یانس آریت dovvom yâns ãrit (یانس: شخص. «اوستایی» + آریت: جمع. از سغدی آذیت) ****...
خاطر جمع داشتن . [ طِ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) خیال راحت داشتن : در عالم صورت تو میروی اما در حقیقت من میروم . خاطر جمع دار. (انیس الطالبین ص ...