جمال
نویسه گردانی:
JMAL
جمال .[ ج ُم ْ ما ] (ع ص ) خوب صورت نیکوسیرت . (منتهی الارب ).جمیل . (اقرب الموارد). رجوع به جمیل و جُمال شود.
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن فهد. رجوع به ابن فهد جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن موسی بن جعفر معروف به ابن طاوس . رجوع به ابن طاوس سیدجمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن نعمت اﷲ. رجوع به ابن خاتون در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) امام ...یکی از بزرگان ائمه مرو. هنگامی که چنگیز بسال 618 هَ . ق . مرو را محاصره کرد مجیرالملک امام جمال...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه ٔ حلی . رجوع به علامه ٔ حلی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین انجو که منتسب بدیار اکبرشاه و پسرش جهانگیر بود. وی کتاب لغت فارسی خود را بحکم اکبرشاه شروع کرد و ب...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن احمد نیشابوری رازی مکنی به ابوالفتوح صاحب تفسیر معروف . رجوع به ابوالفتوح حسین د...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) زکریابن محمد یا محمود. رجوع به قزوینی زکریا در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) سلمان ساوجی . رجوع به سلمان ساوجی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) شاه شیخ ابواسحاق بن محمود اینجو. رجوع به ابواسحاق اینجو در همین لغت نامه شود.