جمال
نویسه گردانی:
JMAL
جمال . [ ج َم ْ ما] (اِخ ) قزعة. از تابعیان است . وی از انس روایت کندو از او عمروبن دینار روایت دارد. (لباب الانساب ).
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی . رجوع به ابن خاتون در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن فهد. رجوع به ابن فهد جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن موسی بن جعفر معروف به ابن طاوس . رجوع به ابن طاوس سیدجمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن نعمت اﷲ. رجوع به ابن خاتون در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) امام ...یکی از بزرگان ائمه مرو. هنگامی که چنگیز بسال 618 هَ . ق . مرو را محاصره کرد مجیرالملک امام جمال...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه ٔ حلی . رجوع به علامه ٔ حلی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین انجو که منتسب بدیار اکبرشاه و پسرش جهانگیر بود. وی کتاب لغت فارسی خود را بحکم اکبرشاه شروع کرد و ب...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن احمد نیشابوری رازی مکنی به ابوالفتوح صاحب تفسیر معروف . رجوع به ابوالفتوح حسین د...
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) زکریابن محمد یا محمود. رجوع به قزوینی زکریا در همین لغت نامه شود.
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) سلمان ساوجی . رجوع به سلمان ساوجی در همین لغت نامه شود.