اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جمال

نویسه گردانی: JMAL
جمال . [ ج َم ْ ما] (اِخ ) قزعة. از تابعیان است . وی از انس روایت کندو از او عمروبن دینار روایت دارد. (لباب الانساب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
جمال الاسلام . [ ج َ لُل اِ ] (اِخ ) عمربن محمد مکنی به ابن البزری . رجوع به ابن بزری زین الدین جمال الاسلام در همین لغت نامه شود.
جمال المحققین . [ ج َ لُل ْ م ُ ح َق ْ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به جمال الدین خونساری شود.
جمال خونساری . [ ج َ ] (اِخ ) رجوع به جمال الدین خونساری شود.
جمال اصفهانی . [ ج ِ ل ِاِ ف َ ] (اِخ ) عبدالرزاق از شاعرانی است که از تصوف و حکمت بهره ٔ وافی داشته است . وی والد کمال الدین اسماعیل اصفها...
علی جمال الدین . [ ع َ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) حقوقدان بود. او راست : القانون الدولی الخاص و الدولة العلیة، با شرکت بسطوروس بشارة، که در سال 189...
چاه حسین جمال . [ هَِ ح ُ س ِ ج َ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از قرای بلوک دشتستان ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 132).
چاه حسین جمال . [ هَِ ح ُ س ِ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاور کنگان بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 48 هزارگزی جنوب خورموج در خاور کوه ...
جمال الدین کلا. [ ج َ لُدْ دی ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نرم آب بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری در 6هزارگزی خاور سعیدآباد. موقع جغرافیایی آن کو...
جمال الدین کلا. [ ج َ لُدْ دی ک َ ] (اِخ ) موضعی است در هزارجریب . (مازندران و استرآباد رابینو ص 124).
جمال الدین حلی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) معروف به علامه ٔ حلی . رجوع به علامه ٔ حلی در همین لغت نامه شود.
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۵ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.