جمال الدین
نویسه گردانی:
JMAL ʼLDYN
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ )ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ معروف به ابن مالک . رجوع به ابن مالک جمال الدین ابوعبداﷲ در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جمال الدین خجندی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) عوفی وی را در شمار بزرگان شعرای عراق نام برده و اشعار و غزلیاتی از او نقل کند. او راس...
جمال الدین خسروی . [ ج َلُدْ دی ن ِ خ ُ رُ ] (اِخ ) عوفی وی را در شمار شاعران غزنین آورده و گوید: جمال الدین ابوبکربن مساعد شاعری معنوی بود...
عمارت جمال الدین . [ ع ِ رَ ت ِ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عمارتی است که جمال الدین محمدبن شجاع الدین لنبانی اصفهانی در مسقطالرأس خود لنبان بنا ...
جمال الدین کرمانی . [ ج َ لُدْدی ن ِ ک ِ ] (اِخ ) محمدبن غلامرضا شریف از افاضل عصر حاضر است . وی مؤلف کتاب اُسس الاصول یا اصول بی نقطه اس...
جمال الدین گیلانی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) یکی از بزرگان صوفیه و مرشد شیخ صفی الدین است . گویند نسبت خرقه ٔسید جمال الدین به جنید بغدادی ...
جمال الدین شیرازی . [ ج َ لُدْدی ن ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن علی بن یوسف شیرازی . رجوع به ابواسحاق شیرازی جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین قزوینی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ق َ ] (اِخ ) شاعری است از مردم ابهر که اشعار شیوایی دارد. این رباعی ازوست :صبح است بیا بر می گلرنگ ...
جمال الدین انصاری . [ ج َ لُدْ دی ن ِ اَ ] (اِخ ) محمدبن مکرم از دانشمندان بزرگ است . رجوع به جمال الدین محمدبن مکرم شود.
جمال الدین اصفهانی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ا ف َ ] (اِخ ) (سید ...) یکی از وعاظ دانشمند و رهبران صدر مشروطیت با جثه ٔ خرد و با بیانی سخت دل نشین و...
جمال الدین اصفهانی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به جمال اصفهانی شود.