جولان
نویسه گردانی:
JWLAN
جولان . [ ج َ وَ ] (ع مص ) قطع کردن مسافت اطراف و جوانب جایی : جال الفرس فی المیدان جولةً و جولاناً؛ قطع جوانبه . (از اقرب الموارد). تاختن . تاخت زدن . || برگزیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || از هم جدا شدن و سپس حمله کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گشتن و دور زدن بدون آرامش : جال فی البلاد جولاناً؛ طاف غیر مستقِرّ فیها. (اقرب الموارد). || گرد برآمدن . (منتهی الارب ). در تداول فارسی زبانان بفتح جیم و سکون واو آید. رجوع به ماده ٔ قبل شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
جولان . [ ج َ ] (ع اِ) خاک . || سنگریزه ها که بادش از جایی بجایی برد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) بسیار گرد و خاک ، گویند یوم جو...
جولان . [ ج َ وَ ] (ع اِ) ستوران ریزه و ستوران بلایه و ردی . (منتهی الارب ).
جولان . (ع اِ) خاک . جَیلان . (اقرب الموارد). || زنجیری که در پای مجرمان اندازند. (آنندراج ).
مه جولان . [ م َه ْ ج َ / جُو ] (ص مرکب ) که جولان و سیر و گردش او چون ماه است . با جولان کردنی چون ماه . || جولان کننده بر ماه . پیماینده...
سبک جولان . [ س َ ب ُ ج َ / جُو ] (ص مرکب ) مرادف سبک پی . (آنندراج ). تندخیز. سبک رو : ز ناحق کشتگان پروا ندارد آن سبک جولان نسوزد دل نسیمی را ...
جولان کردن . [ ج َ / جُو / ج َ وَ ک َدَ ] (مص مرکب ) دور گردیدن . گرد برآمدن . گردیدن . || تاخت کردن . تاختن . (فرهنگ فارسی معین ).